پرواز

شوق پرواز

پرواز

شوق پرواز

نفرت

عشق زاده تنهایی است وتنهایی زاده عشق...حالا که رفتهــ ای،ساعتهــــا به این می اندیشم

که چرا زنــــده ام هنـــوز؟

مگـه نگفتـــه بــودم بی تــــو میمیرم؟


خدا یادش رفته استــــــ مرا بکشــــد،

یا تــــــو قرار استــــــ برگردی؟!  

  

 

چرا همه اینجا میگین ما تنهاییم.بابا الان همه باهمیم.این همه دوست داریم اینجا.تو رو خدا دیگه دم از تنهایی نزنین.بیاین فقط واسه یه روز از روزای خوشیتون بگین.ببینید چقد روحیتون عوض میشه.اوان که رفتن لیاقت نداشتن. پس واسه چیزی که ارزش نداره نه خودتونو نه دوستاتونو،ناراحت نکنید  

 

 

نمیدونم به کدوم تنهایی خندیدم که اینجوری تنها شدم.....
کمکم کنین
خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــــــــــــی تنهام......
  

 

 

 

در جاده ی تنهایی خود با دل شکستگی و اندوه،ب فکر 1 قـــــــطره ی بارون تا میتوانم میروم..... شاید روزی ب این روزا بیندیشم و بگویم آه افســـــوس ک چ تنــــــها بودم 

 

 

ازبس داستان خیانت شنیدموچیزی ازعشق نشنیدم
نمیتونم باورکنم هنوزعشقی هم تودنیامونده.
ی سنگینی عجیبی رو احساس میکنم
باورم داره ازدست میره.من نمیگم آدم احساساتیم نه!
امادوسش دارم.  

 

 

 

من تو رو هر روز میبینم....
اما فقط در خواب...
در خوابی که حتی مال من هم نیستی!
و باز غریبه ها بر من غلبه کردند...
حتی در خواب!!!  

 

کاش می شد مُرد
مثل راه رفتن
وابیدن
خرید کردن
کاش می شد خواست
و مُرد
  

 

 

 





 

عشق

میتوانم دنیا را یک دستی فتح کنم،
به شرطی که دست دیگرم را توگرفته باشی!
 

 

 

تو چه با صلابت حکم میدهى که،
حواست را جمع کن،
و من میمانم،
که چگونه جمعش کنم،
وقتى تمامش پیش توست ...!
  

  

 

 

 

باران که گذشت
دلم پرواز می خواهد...
دلم با تو پریدن در هوای باز می خواهد...
دلم آواز می خواهد...
دلم از تو سرودن با صدای ساز می خواهد...
دلم بی رنگ و بی روح است...
دلم نقاشی یک قلب پر احساس می خواهد...  

  

 

نـــــفــــــرین بــــر دو چـــیز...!!!
لـــحظـه ی آشــنایی...
و...
لـــحـظـه ی جــدایــی............؟؟!!!